زندگی بعنی طپش های قلب، وقتی صدای پای کسی را از پشت در می شنویم و چهره مان برافروخته می شود. زندگی چشمان مشتاق فرد بیچاره بود که در تاکسی به او خیره شده بود و با تکان های اتومبیل بالا و پائین می رفت. چه فایده ای داشت مردن و دربارۀ گل ها موعظه کردن؟ فِرد گل نمی خواست آنچه او می خواست...