نورا احساس میکند بیمصرف و بیفایده است.حالش اصلا خوب نیست ؛ اما خبر ندارد که میان مرگ و زندگی کتابخانهای است و در آن کتابخانه بینهایت کتاب هست و هر کتاب یک زندگی است.
جورج چاقالو به همراه همسر خستهکننده و دو فرزند عذابآورش در خانهای کسالتآور زندگی میکند. روزی جورج روی یک اسب شرطبندی میکند که امکان برندهشدنش بسیار اندک است، ولی اتفاقا پیروز میشود و پول اندکی به دستش میرسد...
داستان کتاب "الموت" در ایران و در قرن یازدهم، در قلعه الموت اتفاق میافتد، جایی که پیامبر خودخوانده حسن بن صباح در حال تنظیم نقشهای پر خطر اما درخشان خود برای اداره منطقه با تعداد انگشتشماری از مبارزان نخبه است که قرار است "خنجرهای زنده" وی شوند.
رابرت لنگدان، استادِ نمادشناسیِ دانشگاهِ هاروارد، به موزهی گوگنهایم میرود تا در برنامهای مهم شرکت کند: اعلامِ کشفی که «علم را زیر و زبر خواهد کرد». میزبانِ برنامه ادموند کِرش است، آیندهشناسِ میلیاردری که اختراعاتش و پیشبینیهای دقیقش او را به شخصیتی مشهور در سرتاسرِ جهان مبدل کرده است...