کتاب "خاک خوب"، داستان تکان دهندهی مزرعهداری چینی و خانوادهاش را روایت میکند. وانگ لانگ، مردی خاضع و فروتن است که به خاکی که در آن کار میکند، افتخار کرده و زمینش را به اندازهی خود و خانوادهاش دوست دارد...
"عصیان" پرترهای از خردهریزهای بهجامانده از جامعهای متلاشیشده را در کمال سادگی به تصویر میکشد، اما با وجود این سادگی تا مدتها بعد از خواندنش به فکر خواننده خطور میکند.
"ما" در روزگار هزارسال بعد از انقلابی رخ میدهد که «دولت یگانه» را به روی قدرت آورد؛ روزگاری که بشر، عاقبت توانسته بر زمین چیره شود و آن را تحت سلطهی خود دربیاورد و هر عنصر زمینی و طبیعی را پس رانده و دور خود را حصار کشیده است تا از بیرون، از طبیعت (که آن را «دیگری» و بیگانه میداند)، گزندی به او نرسد.
بولگاکف در این رمان، قدرت داستانسرایی و خیالپردازی شگفتانگیز خود را با وقایع زمانه و سرنوشت روشنفکران همعصرش در هم تنیده و یکی از مهمترین رمانهای قرن بیستم را آفریده است.
لوون اشلی نویسنده تازهکاریست که همه چیزش را از دست داده و درست در همین زمان پیشنهاد شغل وسوسه کنندهای دریافت میکند که میتواند زندگیاش را برای همیشه تغییر دهد. جرمی کرافورد شوهر نویسنده مشهوری به نام وریتی کرافورد است که لوون را استخدام میکند تا کتابهای ناتمام همسر مجروحش را تمام کنند...