چرا به جیکاک فکر نمیکنم؟ آقا بودن چیز دیگری است. جیکاک مطیع افاضات کلارک بود. من شیفتگان و مریدان بسیاری دارم که جانشان را فدایم میکنند. ماه و رمز و راز؟... پیشتر وجود رمز و راز ماه را مسخره میکردم. آن شب آخرین شبی بود که در روشنایی ماه، شبانه از خانه بیرون میزدم...
چراغی در اتاق ساکت سوسو میزند. دخترها میتوانستند روی تخت خوابیده باشند، ولی پوست رنگ پریدهشان مثل یخ سرد است و چشمان بستهشان هرگز دوباره باز نخواهد شد... وقتی جسد دو دختر نوجوان در اتاق هتل قدیمیای در شهر نیویورک پیدا میشود...