مثل آن‌هایی که پز می‌دهند موسیقی اجق و جق گوش می‌کنند یا ادبیات سطح بالا می‌خوانند. خودم هم این کار را کرده‌ام. فکر می‌کردم این طوری کمبودهایم جبران می‌شود. شاید هم فقط برای دلخوشی افراد معدودی بود که مجبور بودند آنجا زندگی کنند.

آلمانی ها با رفتار عجیب خود به آمریکایی ها می فهمانندکه آن ها نیز از جنگ خسته اند و می خواهند بدون خشونت و درگیری تسلیم شوند. دو گروه باهم به توافق می رسند تا در یک نیمه شب آرام صحنه اسیرگیری را اجرا کنند، اما آیا به این سادگی می توان از خشونت جنگ گریخت؟

فکر کنم یه کم بیشتر توی پاریس بمونم. آمادگی برگشتن رو ندارم....

به راستی چه لطیف و زیباست عشق و دوست داشتن. گویی همه چیز به تو لبخند می‌زند و ستاره‌ها چشمک زنان برایت آرزوی شادی می‌کنند.

روایتی از نقش پیتر گویلم، مأمور بازنشستۀ سرویس مخفی بریتانیا...

رایا دختری روس است که نمی‌تواند به انگلیسی صحبت کند و....