در زیر سایه ی فشار غم از ناشناخته ها، زنی زیبا با ناامیدی تلاش می کند تا از فراموشی بازگردد. این زن، کاترین داگلاس است که بار دیگر، دست تقدیر او را به مبارزه با کنستانتین دیمیرس خونخوار و بیرحم بر می گزیند.

شش نفر هستند. شش مرد حرفه‌ای و پیشخدمتشان. ماهی یک بار در رستوران میلانو جمع می‌شوند تا غذای خوبی بخورند و گپ خوبی بزنند. ولی...

۹ جولای ۲۰۱۵، ساعت چهارده و دو سه دقیقه. در لا لاگونا، پایتخت قدیمی مجمع‌ الجزایر، دمای هوا ۱/۲۹ درجه است.

داستان تکان‌ دهنده‌ای‌ ست از روزگار پسری به نام «الوود» که آرزو دارد در دانشکده‌ سیاهپوستان شهر درس بخواند

ولن، زنی چهل‌ساله، همه‌ چیز را فدای شغل وکالت کرده است

رمانی خلاقانه و فراموش ناشدنی درباره عشق بخت و در هم تنیدگی زندگی و هنر