بیست و پنج سال پیش از برام استوکر، ایرلندی دیگری به نام جوزف شریدان لو فانو داستان بلندی می نویسد که الهامبخش دراکولا و دیگر آثار خون آشامی قرن بیستم می شود...
دریان گری که هنوز از تابلو چشم برنگرفته بود، زیر لب گفت: «چه غمانگیز است، چه غمانگیز! من پیر خواهم شد، زشت و ترسناک! ولی این نگاره همیشه جوان خواهد ماند. تا ابد در همین روز ماه ژوئن باقی میماند. کاش برعکس این میبود! کاش من همیشه جوان میماندم و این تصویر پیر میشد! برای این_ بله، برای چنین چیزی_ حاضرم دار و ندارم را بدهم! برای این جوانی ماندگار از هیچچیز دریغ نمیداشتم و حاضر بودم روحم را هم بفروشم!»
در داستان "عمیق و تاریک و خطرناک" الی به مین میرود تا تابستان را کنار خاله و دخترخالهی چهار سالهاش، اِما سپری کند. همه چیز به نظر درست میرسد تا اینکه سروکلهی دختری بداخلاق به نام سیسی پیدا میشود...