کتاب "خاک خوب"، داستان تکان دهندهی مزرعهداری چینی و خانوادهاش را روایت میکند. وانگ لانگ، مردی خاضع و فروتن است که به خاکی که در آن کار میکند، افتخار کرده و زمینش را به اندازهی خود و خانوادهاش دوست دارد...
قدرت شخصیتپردازی سلینجر در داستانهایش، او را به یکی از نمادهای درخشان ادبیات معاصر آمریکا تبدیل کرده است. ناطور دشت، روایت عصیان علیه روابط، ارزشها و عادتها و رویایی با اندوه معصومیت از دست رفته است. به کلامی دیگر، روبرو شدن با گونهای از تنهایی اجتنابناپذیر و تلاش برای ادامه دادن...
رسماً از زندگیام بیزار بودم. از همه چیزش، به معنای واقعی کلمه. میدانستم که میتواند از این هم بدتر باشد. میشد بیخانمان باشم یا یک بیماری صعبالعلاج بگیرم یا در کشوری زندگی کنم که افراطیها روی دخترهایی که به مدرسه میروند، اسید میپاشند. اما به جز این طور تراژدیهای واقعی، اخیراً خیلی سخت بود چیزی را پیدا کنم که بتوانم از بابتش خوشحال باشم.