رسماً از زندگیام بیزار بودم. از همه چیزش، به معنای واقعی کلمه. میدانستم که میتواند از این هم بدتر باشد. میشد بیخانمان باشم یا یک بیماری صعبالعلاج بگیرم یا در کشوری زندگی کنم که افراطیها روی دخترهایی که به مدرسه میروند، اسید میپاشند. اما به جز این طور تراژدیهای واقعی، اخیراً خیلی سخت بود چیزی را پیدا کنم که بتوانم از بابتش خوشحال باشم.
دوئل مجموعه داستانهای کوتاه ماریو وارگاس یوسا است. مجموعه داستان دوئل از داستانهای دوئل، پدربزرگ، روز یکشنبه، رییسها، برادر کوچکتر و دیدارگر تشکیل شده است.