از قضا یک هفته بعد چیگان درخواست طلاق داد. کی فکر میکرد این حیف نان بتواند چنین اقدامی بکند؟ لابد پدر و مادرش این برنامه را ریختند و با استفاده از نفوذی که داشتند دادگاه او را جلو انداختند...
عمویم راستهی کتاب فروشان نیویورک را نمیشناخت، پانزده سال گذشته در شیکاگو زندگی میکرد، اما فکر میکرد اگر به خیابان چهل و دوم و ششم برویم شاید چیزی گیر بیاوریم...
چراغی در اتاق ساکت سوسو میزند. دخترها میتوانستند روی تخت خوابیده باشند، ولی پوست رنگ پریدهشان مثل یخ سرد است و چشمان بستهشان هرگز دوباره باز نخواهد شد... وقتی جسد دو دختر نوجوان در اتاق هتل قدیمیای در شهر نیویورک پیدا میشود...
کتاب "۱۹۷۹" یک تجربهی ادبی جسورانه است؛ ترکیبی از سفرنامه، رمان روانشناختی و اثر سیاسی با چاشنی پوچی و سردرگمی. کریستیان کراخت با زبانی بیپرده و موجز، جهانی را توصیف میکند که هم آشناست و هم غریب، هم تاریخیست و هم بهشدت امروزی. اگر به دنبال رمانی متفاوت، مرزناشناس و آوانگارد هستید، «۱۹۷۹» را از دست ندهید.