در این کتاب با دختری به نام طوبا همراه میشویم و از کودکی تا سالمندیاش را به نظاره مینشینیم. در این همراهی با آنچه در روزگار طوبا طی چند دهه جریان داشته آشنا میشویم؛ او نمادی است از زنانی که سالیان سال بهخاطر محدودیتهایی که به آنها تحمیل شده، همواره از مردان عقب ماندهاند و هیچگاه طعم استقلال را نچشیدهاند. هنگامی که طوبای جوان پدرش را از دست میدهد، برای نجات مادرش از ازدواج با پسرعموی پیرش، خود به ازدواج مرد در میآید و این نقطهای است برای اینکه زندگی زن شکلی متفاوت به خود بگیرد.
فرجالله رو کرد به کدخدا و گفت که شنیده هفت دولت پول روی هم گذاشتهاند و تمام گنجنامهها را خریدهاند و خواندهاند و عدهای را اجیر کردهاند و این عده فرا یا پسان فردا میآید تا گنجها را از زیرخاک دربیاورند...