"دارک" داستان زندگیِ همتا، دختری صبور و مهربون و با لطافته. دختری که توی زندگیش ناملایمات زیادی میبینه. عاشق میشه و عشق بردیا توی قلبش عمق میگیره. قلب آرومش با حضور بردیای شکاک و بددل، دستخوش تغییرات قرار میگیره و غم، جایگاه ویژهای در چشمهاش، پیدا میکنه…
آنا از مغازه پرید بیرون نگاهش به هر طرف دوید. دلش چنگ شد. یه دختر کوچیک ژاکت صورتی تنش بود موهاش کوتاه کسی ندیده؟» نگهبان گفت: نگران نباشین اگه بیرون نرفته باشه پیدا میشه...