لئوناردو از او خواهش کرد اجازه دهد مدت بیشتری بر روی آن کار کند، چون از لبخند تصویر راضی نبود. او به لیزا گفت: «اغلب مردم با لبهایشان می خندند، اما شما با چشمهایتان لبخند میزنید.»
داستانهای آگاتا کریستی، بهخصوص آن دسته که دربارهی ماجراهای کاراگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند،لقب «ملکهی جنایت» را برای او به ارمغان آوردند ،او همچنین در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیده است.
نویسنده بر این بوده است که واقعیت فراطبیعی و متعال را در کنار واقعیت طبیعی و این جهانی به رسمیت بشناسد و بر این نکته تأکید کند که در جهان مدرن نیز میتوان از امر متعال و فراطبیعی سخن گفت.
کتاب پیش رو متنی تخصصی در فلسفهی علم است که بیش از هر چیز با دو موضوع «استقرا» و «قوانین طبیعت» گره خورده است. گرچه علم روشی یگانه ندارد، پیشرفت میکند و با آن میتوانیم به شناخت دست یابیم
این کتاب به سبک داستانهای پلیسی کلاسیک، براساس یک اتفاق واقعی نوشته است. روزهایی که آگاتا کریستی در هتل پراپالاس گذرانده، علاقهی او به استانبول، ماجرای مرد متاهلی که از عشق او دیوانه شده، حسادت، خودخواهی و یک قتل بینقص...
آنها معروفترین پرنسسهای دوران خود بودند و در اوایل قرن بیستم بیشترین عکسها و شهرت را داشتند. چهار گرانددوشس جذاب روس، الگا، تاتیانا، ماریا و آناستازیا رومانف، همیشه بهخاطر خلقوخوی شاد، ظاهر سرزنده، لباسهای زیبا و شیوهی زندگی ممتازشان مورد تحسین بودند.
شما در این کتاب از همهجور آدمی چیزهایی میآموزید؛ از باریستا، دانشآموز، دانشجو، کارمند، راننده، مدیرعامل، معلم و چوببر برای ذهنتان افکار مفید فراهم میکند و به شما میآموزد چگونه ذهنتان را جمعوجور و منظم کنید.
مادرم داشت نظام شوروی را با نظام نازی مقایسه میکرد، شهروند شوروی کجا و چنین فکر و سخنهایی کجا؟ والدینم با قاطعیت به من گفتند که نظام شوروی تا ابدالآباد ماندگار است و به همین دلیل باید کشور را ترک کنیم.