هر شب که نه، ولی دیدارهایشان در پیاده روهای خیابان ولی عصر زیاد شده بود. همیشه از متروی تئاتر شهر در می آمدند درست سر چهارراه ولی عصر یک بار می رفتند به سمت انقلاب و..
دلم نمیخواست تا زمانی که زنده است دربارهاش بنویسم، اما اکنون به نظر میرسد چارهای ندارم. مرگ به هر دوی ما نزدیک میشود. نمیتوان دانست مرگ چه کسی قدمهای بلندتری برمیدارد. این کتاب احتمالا به همین دلیل کتابی خواهد شد کاملا متفاوت با آنچه قبلا تصور میکردم.