مدتها در پترزبورگ خانهنشین بودم.... باید جهان واقعی را میدیدم. اما میترسیدم که جهان اندازهی قلب من نباشد. من نگران دستهایم بودم، نگران اشکهایم در خیابانهای سرد روسیه که روی گونههای بیگناهم جاری میشدند و این ترسها تمامی ندارند.
کاترین که عاشق تریلرهای گوتیک است، به محض رسیدن به آن جا اجازه می دهد که فضای رعب انگیز و سنگین نورثنگر ابی، ذهنش را پر از شک و تردیدهای عجیب و غریب کند
حادثه غریبى وقتى در یکى از نواحى مسکو واقع شد و دادستان محکمه دادگسترى ناحیه محلى در نواحى سن پترزبورگ آن را براى تولستوى حکایت کرد. چگونگى آن سرگذشت طبع وقاد و ضمیر فروزان آن حکیم اخلاقى را چنان برانگیخت که آن را به صورت افسانه و رمان درآورد و به آن نام رستاخیز نهاد.