جیمز مدتها بازیکن تیم یونایتد بوده. اما حالا به این نتیجه رسیده که نمیخواهد فوتبال را به طور حرفهای دنبال کند. مشکل اینجاست که همه توقع دارند که او هم مانند پدرش که یکی از ستارههای فوتبال انگلیس بوده، همیشه در همین رشته بماند. جیمز بر سر دوراهی سرنوشتسازی قرار گرفته. راه پدر را دنبال کند یا به دنبال رشتهی مورد علاقهی خودش برود؟
ایان از وقتی که برای رفتار نامناسبش با بازیکنان دیگر مورد توبیخ قرار گرفته، قصد دارد بهترین کاپیتانی باشد که یونایتد به خود دیده. برای همین، با دیدن رفتارهای دردسرساز کریگ، درصدد برمیآید تا از مشکل اصلی این بازیکن باخبر شود و به او کمک کند. اما مشکل کریگ بزرگتر از چیزی است که او تصور میکرده…
بن بازیکن برتر یونایتد است و بازی برای این تیم را خیلی دوست دارد. اما حضور در مدرسه برایش غیرقابل تحمل شده؛ چون مجبور است راز بزرگی را از معلم و همکلاسیهایش پنهان کند. این مشکل به بازی او هم ضربه زده. آیا او میتواند غرورش را زیر پا بگذارد و کمک بخواهد؟ یا باید برای همیشه قید فوتبال را بزند؟