دیگر آرزویی برایم نمانده تنها سوالم که بی جواب مانده آن است که تو با این عظمت چگونه در این چراغ کوچک جا میشوی چگونه تو به درون چراغ راه پیدا کردی چگونه میتوانی آرزوهای اربابانت را برآورده کنی من دلم میخواهد جای تو باشم .
در روایتهای او، مرز میان اثر نظری و اثر داستانی مخدوش میشود. در توماس تاریک همهی جلوههای هنر روایت بلانشو را میتوان یافت: داستانی که بیشتر بر یادآوریها و تکگوییهای درونی استوار است تا کنش شخصیتها.
سال 1946 است و هزاران عروس در سرتاسر دنیا مجبور به سفر برای رسیدن به آینده ناشناخته ای هستند که در زمان جنگ به آن تن داده اند. در سیدنی استرالیا چهار زن به ششصد و پنجاه عروس دیگر و صدها نفر ملوان می پیوندند تا طی سفری خارق العاده با کشتی ویکتوریا به انگلستان بروند.
غسان كنفانی روزنامه نگار و داستان نویس و نمایشنامه نویس و پژوهشگر و منتقد ادبی بود اما بیش از هر زمینه دیگر به داستان نویسی مشهور و شناخته بود، هم به حیث تعدد آثار او در این حوزه داستان کوتاه و زمان و هم از نظر قوت و تمایز مشهود این آثار در کارنامه ادبی و قلمی او .
در نیمه ی دهه ی شصت شمسی در ژرفنای یکی از دره های زاگرس مرکزی ، جایی میان کهگیلویه و بویراحمد و چهار محال و بختیاری، گروه کوچکی از مردمی منزوی و دورافتاده پیدا شدند که همچنان به سبک دوره ی پارینه سنگی زندگی می کردند.
صدای زنانهای از دوردست به گوش رسید. «راسکو، راسکو» اَبی با خود فکر کرد که حتما یک نفر داشت سگش را صدا میزد که شب به خانه برود. «راسکوووو!» کلمه کشدار و با لحنی آوازگونه بیان شد، ولی ردی از کلافگی در خود داشت.