کاراتکوف زندگی بخور و نمیری دارد و خوشحال است که توانسته در زمانهای که کسی سر کاری نمیماند، یازده ماه تمام سر کارش دوام بیاورد و قصد دارد که تا دنیا دنیاست در همین پست خدمت کند. اما بعد ازسوءتفاهمی کوچک موقعیت شغلی و، به تبع آن، زندگیاش را در خطر میبیند. او چنان تحت تأثیر این واقعه قرار میگیرد که سعی دارد هرطورشده سوءتفاهم را رفع کند، اما اوضاع پیچیدهتر میشود