ایزابل آلنده در پرو به دنیا آمده است و در شیلی بزرگ شده. شهرت آلنده در نخستین نگاه شاید به سرگذشت غمبار دموکراسی سرنگون شده شیلی و روی کار آمدن حکومت نظامیان، تبعید، اعدام و شکنجه گره خورده باشد، اما در اصل سوای چنین روابطی، آلنده نویسنده قَدَر است که در همه زمینههای داستان و رمان بضاعت خود را به نمایش گذاشته.
اکنون سال 2033 است و نوع بشر، خود را به نابودی کشانده است. چند هزار نجات یافته، موفق شدهاند خود را به متروی مسکو برسانند و از تشعشعات مرگبار سطح زمین بگریزند. آنها هیچ راهی برای فهمیدن این موضوع ندارند که آیا انسانهای دیگری نیز در کرهی زمین نجات یافتهاند یا خیر...
برای جرج، پدرش چیزی بیش از یک سایه و خاطرهای محو نیست. اما یک روز مادربزرگ جرج، صفحاتی را پیدا میکند که در یک صندلی قدیمی قرمزرنگ گذاشته شده بودند. این صفحات در واقع نامهای به جرج هستند که درست قبل از مرگ پدرش نوشته شده بودند.