پدربزرگ گوشواره های گران بها را توی جعبه کوچکی گذاشت جعبه را به طرف مادر ریحانه سراند. از قضا قیمت این گوشواره ها دو دینار است. در دلم به پدر بزرگ آفرین گفتم از خدا میخواستم که ریحانه صاحب آن گوشواره ها شود.قیمت واقعی اش ده دینار بود یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم.
آمد و نشست توی آینهبندان چشمهای من. نه لب ساحل بودیم که نسیم بچرخد توی موهایش نه کنار شمشادها که من برایش توی دلم شاه شمشادقدان را ضرب بگیرم و نه صدای مرغهای دریایی میآمد. ما در دهان مرگ به زندگی فکر میکردیم.
کتاب "دختری که به دالان تاریخ افتاد"، رمانی فانتزی - تاریخی است که داستان شیرین، دختری نوجوان را روایت میکند که با گردنبندی جادویی به دوران هخامنشیان سفر میکند و باید با یافتن سه زمرد گمشده، راه بازگشت به زمان خود را پیدا کند.
کتاب رزق نوشته شیخ محمد کلباسی، اثری جامع درباره عوامل فقر و گشایش روزی از منظر آیات و روایات اسلامی است که با پژوهشی دقیق و افزودههای محقق معاصر تدوین شده است.
اگر یک بیماری بتواند ظرف چند روز بیمارستانی را تخلیه پژوهشگاهی را ایزوله و پایتخت را در آستانه قرنطینه قرار دهد، چه کسی باید زنگ خطر را به صدا در آورد؟