ناخدایی هلندی که به جرم کفرگویی و عصیان بر فرامین آسمانی نه تنها خود، بلکه همراهانش را نیز به آوارگی و سرگردانی کشانده است، در رویارویی با یک کشتی نروژی درمییابد که هنوز راهی برای رهایی از نفرین بیپایانش وجود داد. آنچه میتواند گناهان او را پالایش کرده و کشتی دهشتناک هلندی سرگردان و خدمهاش را از سرگردانی ابدی و نفرین دوزخی خود رها کند؛ همچون اعصار پیش از تمدن، یک قربانی است! تنها با این تفاوت که هلندی سرگردان، در مهر و معصومیت قربانی گرفتار شده و سرگردانی بیانتها را به نابودی قربانیاش ترجیح میدهد و…