داستان یک پسر یتیم و دو بانوی سالخورده را روایت می کند که زندگی را از روی درخت مشاهده می کنند. آنها سرانجام عقب نشینی موقت خود را رها می کنند تا با یکدیگر و سایر اعضای جامعه چیزی را جبران کنند
در این رمان ما با روزنامه نگاری مواجه هستیم که در داستانی پرکشش و با گره افکنی و گره گشایی های پی درپی پرده از رازهای زندگی مقتول و دوره ای از تاریخ عراق برمی دارد.
تاریخ انسان به دلیل جهالت، حماقت و بلاهت نوع بشر، با وجود تراژیک بودنش، همزمان مضحک و خندهدار هم هست... (روزگاران فاجعه آمیز، از ویرانی عصر مفرغ تا خطرات هسته ای آخرزمانی)