داستان کتاب حول محور شخصیتی میچرخد که به عنوان افسر اطلاعاتی در دوران سلطه پینوشه مرتکب جنایات بیشماری شده است، اما در اقدامی ناگهانی به تمامی جنایات خود و رژیم پینوشه اعتراف میکند.
يازده سال پس از كودتاي خونين ژنرال آگوستينو پينوشه ژنرال هنوز در قدرت است در خنكاي صبح ميان ازدحام بامدادي مردي بلندقامت با هيكلي ورزيده سبيلي پر پشت و گام هاي عصبي راه مي رود...
یکی از ماموران پلیس مخفی شیلی در سال 1984، در میانه دیکتاتوری پینوشه، پا به دفتر یک نشریه اپوزیسیون می گذرد و از خبرنگاری می خواهد که شهادتش را ثبت و ضبط کند