داستان دختر جوانی اهل روستایی در خطهی جنوب کشور است که میکوشد برای رهایی از مشکلات و سیطرهی خانوادگی و دستیابی به استقلال و خوشبختی راه بهتری در زندگی پیدا کند.
ژینا خبردار میشد که ژوناس بهخاطر او مرده است؟ هنوز میکوشید به خودش دروغ بگوید، و ازاینبابت سرخ میشد. بهخاطر او نبود که میرفت، بهخاطر خودش بود؛ درواقع، شاید بهاینخاطر بود که مجبورش کرده بودند خیلی در خودش فروبرود.