داستان حول محور قتل/خودکشی شهو میچرخد و مورد اتهام قرارگرفتن اطرافیان مقتول و انگیزهشان برای قتل. اولین متهمان پسر و دختر مقتول هستند که پدرشان چه در زمان حیات و چه پس از مرگ بر زندگی آنها بیشترین تاثیر را داشته. سوزانا دختر مقتول مجبور شده بود دو رابطهی عاطفی خود را برهم زند چرا که شهو گمان میکرده روابط عاطفی دخترش ممکن است امنیت موقعیت سیاسی او را تهدید کند .او و برادرش دریافتهاند که پیوندهای خونی در برابر جاه طلبی و ایدئولوژی پدرشان اصلا اهمیت ندارد. هر چند که تعبیر انگیزههای شهو آنقدر مبهم بوده که در انتها دخترش درمییابد که برخلاف اجبار پدرش برای قطع رابطه، درواقع او و معشوقش را در جهت خدمترسانی به جایگاه سیاسیاش سوق میداده.