خورشید تلخ داستانی است پراتفاق و بافتهشده از ظلم و دروغ؛ روایتی از زندگی سه نسل و رؤیاهای بربادرفتهی مهاجران. لیلی حسن داستان زنانی را میسازد که رؤیاهایشان در آن مجتمعهای مسکن ارزانقیمت پاریس بر باد میرود.
داستان با احمد گل آغاز می شود. احمد گل رعیتی دهاتی ست و بر روی زمین های خانی کار می کند و سهمی به اندازه ی گذران روزگار می گیرد و باقی را به ارباب تحویل می دهد و هر روز گرسنه و فقیر تر از دیروز می شود. همسرش تسلیم مرگ شده است و ...
لیلیلا سیگوردورداتیر در "پردهدری"، قهرمان زنش را به دل مناسبات قدرت حاکم برده و انبوهی ماجراجویی از قتل و آدمربایی تا کودکآزاری و ... را به دل داستانش آورده و اخلاقیات حاکم بر زندگی در جهان مدرن با همهی مواهب و مصائبش را به چالش میکشد.