رمانهای آگاتا کریستی دارای تصاویری بکر و بیبدیل از ماجراهای خیالی اوست که در عین حال خیلی هم خیالی نیست و تاثیر گرفته از زندگیهای به ظاهر پر زرق و برق و از درون پوسیده و حیرتانگیز در جامعه است.
نمیتوانست رو در روی پدرش بایستد. احترامش را داشت و این مانع از جنگیدن بر سر خواستههایش میشد. حالا باید تسلیم میشد و این انتخاب تمام حیثیتش را به بازی میگرفت....
نسترن بیحرف از اتاق حامی خارج میشود. در سکوتی سهمگین وسایلش را از روی میز جمع میکند و در سکوتی پر حرفتر از شرکت خارج میشود. حرفهای فرهودی به قدری برایش سنگین آمدهاند که بسان برگ پژمرده و افتادهای بعد از هرس میباشد. باور ندارد که حامی فرار کرده باشد یا با ژینوس نقشهای کشیده باشند...
در تابستان غریب سال ۱۸۱۶، لرد بایرن به همراه پرسی شلی و همسر نوزدهسالهاش مری و چند دوست دیگر در ویلایی گرد آمدند تا چندصباحی را به عیش و کامرانی بگذرانند...