امشب چند تا غم از جنس های مختلف در من اند که هر کدام به تنهایی می توانند مرا از پا بیندازند و عجیب اینجاست که بر پایم و انگار از برخوردشان به هم برقی بجهد و رعدی صدا کند از سرانگشتان من بارانی می بارانند که خواندنی است.
«گشنگی» دومین رمان کتایون سنگستانی روایتی است از جهان آدمهای فاتح. در نخستین رمان سنگستانی، جلبک، مخاطبان ذهنی جزئینگر و طناز را دیدند که ابایی از نشانه رفتن شر ندارد