با صدای فریاد خودش هراسان چشم گشود؛ دست لرزانش را روی قفسهی سینه کشید و با نفس عمیقی سعی کرد تپش قلبش را آرام کند. هرازگاهی کابوسهایی سراغش میآمدند که تاریخ انقضایش خیلی وقت پیش سر آمده بود.
«برای بار آخر بخند» اثری روایی و تازه در حوزه داستان نوجوان است. اثری که با نگاهی متفاوت به زندگی یکی از جوانترین مرشدهای زورخانه به نام مرشد عباس دائم الحضور، داستانی متفاوت از او و رفیق شفیقش پهلوان سعید طوقانی را بازگو میکند.