میتوان گفت باریس پاسترناک تقریباً در تمام زندگی خود دکتر ژیواگو را مینوشته. ایدۀ خلق رمان هم زمان با اولین اشعار شاعر در 1912 به ذهنش خطور کرد. او چند بار برای خلق اثری منثور تلاش کرد، مثلاً کودکی لووِرس و اسپکتورسکی در واقع سیاه مشقهای او برای نوشتن رمانی بودند که همیشه در ذهن داشت. پاسترناک کمال گرا زمانی شیفتۀ موسیقی بود و برای فراگیری آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرد در نهایت به این نتیجه رسید که گوش موسیقایی خوبی ندارد و نمیتواند در این زمینه به کمال مطلوب برسد.