دریاچه ی نام دو روایت حال و گذشته را در بر میگیرد. لارا در نوجوانی به شکلی تصادفی در نمایش شهر ما بازی میکند و همین اثر تورنتون وایلدر مسیر زندگی او را دگرگون میسازد در تابستان بیست و چهار سالگی اش که لارا بار دیگر در نقش امیلی شهر ما روی صحنه می آورد. فصلی عاشقانه در زندگی اش آغاز می شود. پیتر دوک عشق جوانی لارا بعدتر ستاره ی سینما میشود. اکنون پس از گذشت دهه ها سه دختر بزرگ لا را یعنی امیلی میزی و تل به میشیگان بازگشته اند تابستان امسال هر سه باید به لارا و جو، مادر و پدرشان در برداشت محصول باغ کنند از این رو از مادرشان میخواهند هنگام چیدن گیلاس ها آن ماجرای عاشقانه ی قدیمی را برایشان تعریف کند با پیشرفت هر دو داستان هم در زمان حال و هم گذشته شناخت شخصیت ها از خود و دیگران تغییر میکند به بلوغ میرسند و نگاهشان به دنیای پیرامون دچار تحول می شود. زمان آن پچت به راستی و امدار شاهکار تورنتون وایلدر است و درست مانند شهرما شوق زندگی عشق و امید در تاروپود دریاچه ی تام نیز تنیده شده گرچه زندگی به هر روی پستی و بلندی های خود را دارد و درد رنج نومیدی و رخدادهای نامنتظره ی تلخ و شیرین همواره بخشهای ناگزیر آنند.
...