گره داستان با یک مسئله ساده و پیش پا افتاده یعنی باز نشدن در شیشه مربا و در قالب طنز و اغراق در رویدادها شروع می شود و تا مدتی سبب بهم ریختگی میان خانواده ها و اهالی شهر می شود.

گذشته برایش چیزی در چنته نداشت و هیچ درسی به او نمی‌داد که بخواهد وقعی به آن بگذارد.

خوبیِ در معرض انقراض بودن این است که هنوز خود انقراض نیست...

در کتاب برق نقره‌ای شرلوک هولمزی را خواهیم دید که هیچکدام از قالب‌های ذهنی ما را ندارد و به فضای قرن نوزدهمی خودش چسبیده است.

هنوز یک سال نگذشته بود که متوجه شدم دیونی در مکالماتش از کلمه «ما» و بدتر از آن، از ترکیب «مال ما» استفاده می کند

ماجرا از خبر کشتار خانواده چهار نفره در سال 1959 آغاز شد...