از اونجا که نمیدونیم کی میمیریم، به زندگی مثل یه چاه بیانتها نگاه میکنیم، درحالیکه همهچیز به دفعات معین و واقعا خیلی انگشتشمار اتفاق میافته. چند بار دیگه یه تابستون بهخصوص از بچگیت رو به یاد میآری.
مدت هست که که اوپالین ،مارتا و هنری شخصیت های فرعی زندگی شان هستند .اما با جادوی کتاب فروشی گمشده،این سه غریبه بی خبر می بینند که زندگی شان مثل صفحات داستان های محبوبشان غیرعادی است.
کتاب با داستانی آغاز می شود که توسط قهرمان کتاب کادنس سینکلر، روایت می شود. او تابستان هایی را به یاد می آورد که قبل از تابستان پانزدهم در جزیره شخصی پدربزرگ و مادربزرگش می گذراند
کتاب امانت عشق داستان دختری است که قصد دارد با پسرخالهاش ازدواج کند، ولی پسر به دلیل داشتن گونهای بیماری درمانناپذیر از ازدواج با او سر باز میزند و…