قزاقان رمانی نوشته لئو تولستوی است که به داستان جوان ثروتمندی از اهالی مسکو به نام النین جریان دارد که به ارتش روسیه میپیوندد و در پی یافتن زندگی اصیلتر و حقیقیتر به مناطق مرزی قفقاز سفر میکند.
بلندیهای بادگیر روایت عشق است و انتقام، با شخصیتهایی که آمیزه لطافت و خشونتاند، مهر و کین، امید و بیم،… در مکانی که آن هم آمیزهای است از گرما و سرما، روشنایی و تاریکی، تابستان طراوتبخش و زمستان اندوهبار.
من هم تشنه بودم سرم را عقب دادم و خودم را رها کردم تا بیفتم وسط درختها. صورتم را فرو کردم توی گل سرد و دیگر تکان نخوردم من این طور مردم به زودی تنم با زمین یکی میشود.