در رمان پلیسی جذاب و چند لایه بدرود همینگوی، لئوناردو پادورا، نویسنده سرشناس کوبایی، خواننده را به سفری پر رمز و راز در هاوانا میبرد، جایی که سایه ارنست همینگوی، نویسنده افسانهای، همچنان بر شهر سنگینی میکند.
هالی مارتینز، نویسنده آمریکایی داستان های وسترن، به وین پس از جنگ جهانی دوم می رسد و به دنبال دوست دوران کودکی خود، هری لایم است که به او پیشنهاد کار داده است. به مارتینز گفته میشود که لیم هنگام عبور از خیابان توسط یک ماشین کشته شده است.
کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم داستان خون آشامی است که با دیدن زخمی کوچک، پوستی خراشیده، یا بوی خون از خود بی خود می شود و به حیوانی درنده تبدیل می شود.
در کتاب دختر بد خوب هم مثل کتاب دیزی دارکر و سنگ کاغذ قیچی، هیچکس قابل اعتماد نیست و در پس هر اتفاق رازی نهفته است که سریع و آتشین فرا میرسد و هر لحظه مخاطب را غافلگیر میکند.