تا حالا نشده سنگی را از لای گل برداری و برگردانی؟ وقتی برش گرداندی، کرم ها پشتش نمی لولیدند؟ و لابد کپک زده بود. چندشت نشد؟ مسحورش نشدی؟ میخواستم به همین برسم! تو هم مسحور چیزهای چندشآور میشوی.
دلم نمیخواست تا زمانی که زنده است دربارهاش بنویسم، اما اکنون به نظر میرسد چارهای ندارم. مرگ به هر دوی ما نزدیک میشود. نمیتوان دانست مرگ چه کسی قدمهای بلندتری برمیدارد. این کتاب احتمالا به همین دلیل کتابی خواهد شد کاملا متفاوت با آنچه قبلا تصور میکردم.
فارسیخوبودن به معنای قرارگرفتن در شبکهای از روابط با مردمانی بود که اکنون در گروههای متفاوتی دستهبندی میشوند.فارسیخویی به معنای تعلق به یک جغرافیای مشخص نبود.
آقای گایزر یک زمانی میدانست که جزر و مد چطور درست میشود، آتشفشانها، کوهها و غیره چطور شکل گرفتهاند. به جای اینها حالا میداند در تانکر شوفاژ چند لیتر سوخت جا میگیرد.
شما در این کتاب از همهجور آدمی چیزهایی میآموزید؛ از باریستا، دانشآموز، دانشجو، کارمند، راننده، مدیرعامل، معلم و چوببر برای ذهنتان افکار مفید فراهم میکند و به شما میآموزد چگونه ذهنتان را جمعوجور و منظم کنید.
مادرم داشت نظام شوروی را با نظام نازی مقایسه میکرد، شهروند شوروی کجا و چنین فکر و سخنهایی کجا؟ والدینم با قاطعیت به من گفتند که نظام شوروی تا ابدالآباد ماندگار است و به همین دلیل باید کشور را ترک کنیم.
زمانی که لوی استروس در دههی ۱۹۳۰ و پس از تحصیل در رشتهی فلسفه، برای مأموریتی اداری عازم ایالات متحد آمریکا شد و سپس بهدلیل شروع جنگ تا پایان آن در همان کشور باقی ماند، هیچکس (و پیش از همه خود او) تصور نمیکرد که او انقلابی عظیم در علوم اجتماعی و بهویژه در انسانشناسی به پا کند.