«ایوانف» نخستین نمایشنامهی بلند آنتون چخوف است که اولین بار در سال ۱۸۸۷ میلادی در مسکو روی صحنه رفت. نیکلای ایوانف، قهرمان اثر، مردی است سی و پنج ساله که دچار بحران میانسالی شده و پس از پنج سال زندگی مشترک دیگر همسرش را دوست ندارد. گرچه انا همسر او فداکاریهای بسیاری برایش کرده، اما اکنون که بیمار است، شوهرش حتی نمیتواند اندکی به او محبت کند. ایوانف زمانی مردی موفق، سرزنده و محترم بوده، اما حالا از زندگی و آدمهای پیرامونش خسته شده و به شدت افسرده است. بدهیهای زیادی دارد و مدام افسوس گذشته را میخورد. برای گریز از ملال و دشواریهای زندگی به دختر جوانی پناه میبرد که عاشق او شده، هر چند حتی عشق این دختر جوان نیز نمیتواند از درد و رنج ایوانف بکاهد. سرمای سخت روسیه در فصل زمستان که در دیگر آثار چخوف نیز کارکردی نمادین دارد، در این نمایشنامه گویی استعارهای است از سیاهی و سردی روح قهرمان داستان. چخوف در «ایوانف» نیز همچون دیگر نمایشنامههای خود با نبوغ سرشارش، کاراکترهایی باورپذیر و روایتی به ظاهر ساده و سرراست اما ژرف و ماندگار خلق کرده که هرگز رنگ و بوی کهنگی به خود نمیگیرد.