توماس برنهارد در هجو اجتماعات انسانی، استادی عجیبی دارد. او هم ترس و نکبت موجود در مضحکهی استقبال از رایش سوم در میدان دلاوران را به هجو میکشد و هم نگاه مفتخرانهی فرداستانی را که در بالکن اعیانی هرناشتاین ویلچرنشین منتظر عبور ملکه الیزابت دوم هستند. روایتهای طناز و انتقادی به مردمی که گویی همواره ناظر بودن را دوست دارند. نویسنده در بازنمایی چهرهی مفلوک طبقهی اشراف و نوکیسگان، از ترفند سبکی ویژهاش در نوشتن دیالوگها و تکگوییهای بلند و پر از نیش و غضب، با شدتی مثالزدنی بهره برده و نمایشنامهای نوشته که به خوبی کمدی را به تراژدی پیوند میزند، هرچند از آغاز تا پایان همه به جز اتریشیها خندههای بیپایانی سرخواهند داد! الیزابت دوم یکی از آخرین نمایشنامههای برنهارد پیش از مرگ اوست. این اثر را میتوان در ادامهی نمایشنامهی میدان دلاوران خواند و اجرا کرد و البته میتوان گفت این نمایشنامه متنی است برای درک بهتر دلایل تنفر اتریشیها از برنهارد و بالعکس!