تیارا مدتی است که مدام کابوس هایی بسیار شبیه به واقعیت می بیند، کابوس هایی که گرما، حرارت، آتش، صدای جیغ و فریاد دختران محبوس در شعله ها، راهرویی باریک و… در همه شان تکرار می شود؛
عمارت سیگلاس به زندانی در یک جزیره تبدیل شده است. همراه با قاتلی که قصد جان تک تکشان را دارد. اعضای خانواده قبل از اینکه آب دریا پایین برود و همه چیز آشکار شود.