پیشتر گفتم هیچ کس دست دختری رو تو دست فرخ ندیده بود، اما من اون روز بعدازظهر دیدم! دنبال فرخ که افتاده بودم، برگشت سر کوچه ما و از خونه حاج حیدرعلی رد شد
رمان چشم الماس، که براساس واقعیت نوشته شده، داستان دلهرهآور زاده شدن قهرمانی از دل ناامیدی است، داستان مادری که تبدیل به سرباز شد، زنی که جایگاهش را در جهان پیدا کرد و مسیر تاریخ را برای همیشه تغییر داد
نویسنده در اغلب آثارش به مضامین مشترکی میپردازد که عموماً در نقطه تلاقی عواطف و نیازهای انسانی چون عشق و سرپناه و احساس امنیت و آرامش با نیروهای خارج از اختیار او چون سرنوشت، بیگانگی و مرگ شکل میگیرند