کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام “ماکان” است که بهدنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس میزند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد "چشمهایش” نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پساز آن سعی میکند با پیداکردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند و برای این کار ناظم مدرسهی نقاشیای میشود که آثار ماکان در آن به نمایش در آمده است. در ادامه با پیداشدن فرنگیس پرده از راز مرگ ماکان برداشته میشود. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به کار برده، روشی که چند اثر دیگر او را نیز شکل داده است. این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی کنارهمنهادن قطعات منفصل یک ماجرای ازدسترفته و ایجاد یک طرح کلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. بدینترتیب یک واقعه گذشته به کمک بازماندههای آن نوسازی میشود. نثر منظم و سیال نویسنده در قیاس با معاصرانش بسیار امروزی مینماید. این کتاب از آثار معدود فارسی است که در مرکز آن یک زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.