غروب یکی از روزهای ماه ژوئن 1974، مارگریت دوراس در رستورانی در خیابان سن بنوآ (آن وقتها که بارت تازه از چین برگشته بود و هوای روزانه پاریس رفتهرفته گرمتر میشد) از من سوال کرد چه سرنوشت ادبی را ترجیح میدهم. پرسید: «مالارمه یا رمبو؟»