داستان کتاب، حکایت شورش حیوانات یک مزرعه علیه انسان هاست. خوک ها، رهبری سایر حیوان ها را به دست گرفته و در تلاش اند تا برتری خود را به اسب ها، گاوها، گوسفند ها و بقیه بقبولانند. اولین جرقه های شورش، زمانی زده می شود که خوکی، برای به دست گرفتن مالکیت جریان برق، پیشنهاد ساخت یک آسیاب بادی را مطرح می کند؛ ایده ای که ناپلئون، رهبر بی چون و چرای قیام، آن را از آن خود می داند. او از سگ های کوچک و جوان به عنوان محافظ خود استفاده کرده، با انسان ها وارد مجادله شده و به تدریج، حکومتی مستبدانه تشکیل می دهد و حتی قوانین وضع شده در ابتدای حکومت خود را نیز می شکند. پیروان قدیمی و وفادار او، شرایط حال حاضرشان را از نظر غذا و کار، بهتر از زمان حکومت انسان ها ندانسته و وقتی که ناپلئون و اسکویلر را در حال عیاشی و خوشگذرانی با دشمنانشان می بینند، به سرنوشت شوم خود پی می برند.