حوادث رمان سوءظن بلافاصله پس از قاضی و جلادش روی میدهد. برلاخ در بیمارستان بستری است و مجلهی لایف را ورق میزند. یک عکس در این مجله توجهش را جلب میکند و سوءظنش را برمیانگیزد. او گمان میکند پزشکی از دارودستهی جنایتکارهای نازی اکنون در سوییس در مقام پزشکی صاحبنام به جنایتهایش ادامه میدهد. برلاخ که با مرگ فاصلهای ندارد، باید تکلیف این سوءظن را روشن کند. محور دو رمان پلیسی دورنمات – قاضی و جلادش و سوءظن – دو موضوع است: یکی آرزو را بهجای واقعیت گرفتن (و در حسرت دنیایی بهسربردن که بیمعنا و غیرعقلایی نباشد)، و دیگری کوشش برای حل مشکلی که دین همیشه با آن روبهرو بوده، یعنی وجود خبث و شر ناب
.