دوستش داشتم داستان زنی است که همسرش او و دو دخترش را به خاطر معشوقهاش ترک میکند. کلوئه زن جوانی است که همسرش، آدرین، را عاشقانه دوست دارد. اما آدرین، پس از چند سال زندگی
، به کلوئه میگوید معشوقهای دارد و میخواهد کلوئه را ترک کند. کلوئه با دو دختر کوچکش به ویلای پدر و مادر آدرین در خارج از شهر میرود. پدرشوهر کلوئه٬ پییِر٬ مردی خشک و آرام است. او در گفتوگویی طولانی با کلوئه ماجرای عشق خودش را بازگو میکند و اشتباهاتش در راه این عشق را به خاطر میآورد . پییر از عاشقی پس از ازدواج حرف میزند و از دو راهی ماندن یا رفتن و ترک کردن. دوستش داشتم رمانی است دربارهی جدایی و باور به اینکه زندگی هیچکس با جدایی به پایان نمیرسد.