سرگذشت سگی گرگی به نام باک، که پس از خدمت به ارباب ها، وفاداری ها و نوازش دیدن ها و رنج بردن ها در خود کششی به محیط جنگل احساس میکند و تنها به عشق ارباب مهربانش است که میان آدمیان میماند.
آیا خانه ها رازهای تاریک و سیاهی با خود دارند؟ آیا جسدها و ارواح در خانه ها باقی می مانند و در زمان مناسب بیرون می آیند؟ آیا گذر زمان خاطرات و شرارت ها را از بین میبرد؟