چخوف، آنا سرگه یونا را تنها با چند کلمه توصیف می کند: میانه بالا، مو طلایی، با سگی سفید. ولی این زن پاک، فروتن و محجوب که هیچ چیز قابل توجهی در ظاهر او وجود ندارد محبوب دلفروز، شادی آور و سعادت بخش گوروف است. عشق این زن، چشمان گوروف را می گشاید و پی می برد که زندگی اش زیر و زبر شده است و دیگر نمی تواند مانند پیش زندگی کند. دیدارهای پنهانی اش با آنا پایهٔ اصلی هستی او قرار می گیرد و زندگی رسمی و قانونی آشکارش دیگر برایش ناپاک و توهین آور است.