راوی که از مرگ می‌ترسد در کنار داوود و سایر بیماران در سور شبانه به نوای تار پیرمردی بیمار گوش می‌دهد

او در پایان گفت، من مرسیه هستم، تنها، بیمار، در سرما، پیر، نیمه دیوانه و بدون هیچ راه پس و پیش

صنم را برای این می‌خواست که رابطش با بیرون باشد مگر نه این که او را برای این روزها آماده کرده بود پس فایده آن همه کتاب و روزنامه و بحث و سرو کله زدن چه بود

خواننده را به سفری عمیق به درون تاریک‌ ترین زوایای وجود انسان می‌برد...

ناهید طباطبایینویسنده کتاب فارغ التحصیل رشته ادبیات دراماتیک و نمایش نامه نویسی از مجتمع دانشگاهی هنر است...

کتاب در کلمات هم می شود سفر کرد کتابی است از جنس سفرنامه...

از تنهایی جهان باز می گردم در راهم برای تنهایی شقایق ها گریسته بودم

جیمز گراهام بالارد (نویسنده کتاب) را جادوگر اعظم داستان نویسی لقب داده اند.

گناه سرد است و تنت یخ می کند