کتاب مردگان عمارت بیست و پنجم داستان خون آشامی است که با دیدن زخمی کوچک، پوستی خراشیده، یا بوی خون از خود بی خود می شود و به حیوانی درنده تبدیل می شود.
پرونک به خواسته قلبی اش اعتراف کرده بود که دلش می خواهد معلم موسیقی شود، ایده ای الکی که فقط برای این پیش کشیده بودش که پدر و مادرش را از نگرانی نجات بدهد و
کتاب "آن چنان که بودیم"، لیلی گلستان دیدگاهها و دغدغههایش را بیپرده با خواننده در میان میگذارد. او از بیان نظرات چالشبرانگیز ابایی ندارد و همین جسارت، به نوشتههایش اعتباری ویژه میبخشد.