تکه تکه شدم
و به نام واژه به آواز خواندمت
پی رخسار کوچک و شیرینیات
در عصر قتل و ترور و جادو و مرگ خدایان
و آرزومندت شدم در مرگ و در رستاخیزم
در جشن مرگ بینوایان، به لابه
بر گور بزرگان و خاک عاشق اعظم بوسه زدم
لیک آسمان
از پس هزاران ستایشم برف و خون بارید